رفتن بابایی
سلام عزیز مامان امروز بابایی رفت همش میگفت دلم واسه پسر نازم تنگ میشه بدون پسرم اونجا طاقت نمیارم ایندفعه برگردم ببین چقدر عوض شده باشی اینقدر بهم نخند دوری ازت برام سخترمیشه.مامانی هم اشک تو چشاش جمع میشد ولی به بابایی نشون نمیدادم.
نویسنده :
مامانی
20:52