مهدی یارمهدی یار، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

آبنبات خوردنی مامان و بابا

اولین نوشته ی مامان تو سه ماهگی مهدی یار

1393/6/22 20:37
نویسنده : مامانی
326 بازدید
اشتراک گذاری

امروز این وبلاگ و برای تو درست کردم مامان جونی.امیدوارم خوشت بیاد. پسمل مامان الان کنار منی و داری دست و پا میزنی.15روز قبل به دنیا اومدن تو من سرکار میرفتم به خاطر تو از کارم استعفا دادم تا همیشه پیش تو و بابایی باشم.فرداشب بابایی میادپیشمون آخه بابایی میرجاوه خدمت میکنه هرموقع که میاد میگه چقدر تغییرکردی.خیلی دوری از تو براش سخته.ولی به خاطر مابایداین دوری و تا یکسال دیگه تحمل کنه عسل مامان ساعت دو و بیست دقیقه ی بعداظهر دنیااومدی من نتونستم نهاربخورم واسه همون تویکم ضعف داشتی شیرنمیخوردی گریه هم نمیکردی.واسه همون بهت گلوکز دادیم تا یکم به حال اومدی شیر خوردی یکمم گریه کردی.نمیدونی چقدر از به دنیا اومدنت ذوق کرده بودم همه تعجب میکردن که من چقدر خوشحالم و حالم خوبه.بابایی اون لحظه نبود شب ساعت یک رسیدتاشنید تو میخوای دنیا بیای راه افتاد.مامان نازی من اولش صورتت ورم داشت یه چشمت کم بازمیشد پشت دوتاچشمتم قرمز بود.میگفتن میره.الانم هست.گل پسرمن روز به روز تغییر میکردی پسر عمه امیر کلاس دوتار میره مخصوص واسه تو یه شعر ساخت بادوتارش اومد خونمون واست زد.خیلی قشنگ بود فکرنمیکردیم اینطوری بزنه. تو28 روزگی ختنت کردیم خیلی کم گریه کردی اصلا اذیت نشدی وشب و راحت خوابیدی.جوجوی ناز مامان چند نوع صدادرمیاوردی. 

اینم عکس اولین روزگیت مامان جونی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)