مهدی یارمهدی یار، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه سن داره

آبنبات خوردنی مامان و بابا

آش دندونی پسمل

1393/11/11 17:57
نویسنده : مامانی
362 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز مامان بالاخره دیروز واست آش دندونی گرفتیم خونه ی عزیزجون خیلی خوش گذشت پسر گلم.اول که اومدی تو جمع یکم گریه کردی آخه اولی که آدم ناآشنا میبینی گریه میکنی.بردمت اتاق خواب آروم که شدی یواش یواش اومدیم پیش مهونا.یه مهمونی کوچیک و خودمانی بود.دیگه گریه نکردی و اینقدر خسته شدی که بغل عمه چرت میزدی ازت فیلم گرفتیم آخرشم خوابیدی و بردیمت اتاق خواب فدات بشه مامان که اینقدر خسته نشی.نیم ساعتی خوابیدی موقع باز کردن کادوها خواب بودی.بعدهم که بیدار شدی اصلا گریه نکردی و مهمونارو نگاه میکردی.یکمم از آش دندونیه خودت خوردی خوشگل مامان.پسرعمه امیر بادوتارش اومد پیش ما و یه شعر به زبون رازی درمورد آش دندونیت که خودش واست ساخته بودواسمون خوند خیلی قشنگ بود.بابابزرگ راز وشوهرعمه هم چندتا شعر قدیمی خوندن خلاصه خیلی خوش گذشت خیلی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مینا حسینی
15 بهمن 93 16:18
قربونش بشم چقد این لباسا بهش میاد جیگر بود جیگرتر شده خاله خاله بیشتر عکس بذار از ناز گلمون خب بهبه چه اش دندونیه خوشمزه ای جا ما خالی نوش جون همه.
زنمو سپیده وعموامین
10 اسفند 93 8:50
مهدیار عزیز دندون درآوردنتو تبریک میگیم. جشن آش دندونیت خیلی خوش گذشت البته مامانت همه چیو توضیح داد جز اینکه زنموجونش چقد زحمت کشید و خودشو قررررر کرد آره واقعا دستتون درد نکنه